صبور باش

 این داستانی حقیقی است که در این ایالت اتفاق افتاده . 

مردی از خانه بیرون آمد تا نگاهی به وانت نوی خود بیندازد و کیف کند
ناگهان با چشمانی حیرت زده پسر سه ساله خود را  دید که شاد و شنگول با ضربات یک چکش 
رنگ براق ماشین را نابود می کند . 
مرد بطرف پسرش دوید ، او را از ماشین دور کرد و 
با چکش دست های پسر بچه را برای تنبیه او خرد و خمیر کرد . 
وقتی خشم پدر فرو نشست با عجله فرزندش را به بیمارستان رساند .
هرچند که پزشکان نهایت سعی خود را کردند تا استخوان های له شده را نجات دهند 
اما مجبور شدند انگشتان هر دو دست کودک را قطع کنند . 
وقتی که کودک به هوش آمد و باندهای دور دست هایش را دید با حالتی مظلوم پرسید
انگشتان من کی در میان ؟
پدر به خانه برگشت و خودکشی کرد .
 
دفعه دیگری که کسی پای شما را لگد کرد و یا خواستید از کسی انتقام بگیرید 
این داستان را به یاد آورید . 
قبل از آنکه با کسی که دوستش می دارید صبر خود را از دست بدهید 
کمی فکر کنید . 
وانت را می شود تعمیر کرد . 
انگشتان شکسته و احساس آزرده را نمی توان ترمیم کرد . 
در بسیاری از موارد ما تفاوت بین شخص و عملکرد او را متوجه نمی شویم . 
ما فراموش می کنیم که بخشیدن با عظمت تر از انتقام گرفتن است 


موضوعات مرتبط: صبور باش
[ یک شنبه 15 تير 1393 ] [ 20:50 ] [ رهگذر قشم ]
[ ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد